سلام
امروز میخوام از یه نوع کلاهبرداری با شما صحبت کنم اونم از نوع اینترنتی ؛ مطمئنم درباره اش زیاد شنیدید ولی حرف حق هرچی تکرار بشه بهتره.
گلد کوئست ؛ مای سون؛ گلد ماین؛.......وشرکتهای داخلی اینکاره.......؟
اما چرا با اینا مخالفم؟
****اولین نکته اینه که این کار با سنت دینی وملی ما مبنی بر کار کردن وکسب روزی حلال از طریق دسترنج منافات داره در حالی که اگر قرار بود همه مردم شش ماهه میلیاردر یا میلیونر بشن اونم از راه حلال حتما دین ما اون راه رو بیان میکرد.
****دلیل دوم ویکی از مهمترین دلایل مخالفت با شرکتهای هرمی(گلد کوئست ،مای سون و....) اینه که چون سران اینها یهودی هستند ما خواسته ویا ناخواسته آب به آسیاب یهودی ها ومطمئا دشمنان مسلمانان میریزیم .هر چند سران گلد کوئست برای پنهان کردن دست خودشان درکشورهای مسلمان نمایندگی زده اند اما کاملا واضح است که کارتلهای اقتصادی یهود بر اقتصاد دنیا مسلط هستند. نکته قابل توجه در این کار اینست که درواقع این کار(شرکتهای هرمی) استعمار دیگران است و شما در صورتی به درآمد میرسید که بتوانید دیگران رو بهتر استعمار کنید وپول آنها رو به حساب شرکت بریزید. سکه یا الماسی که شما میگیرید (درصورتی که اصلا سکه ای درکار باشد) کالایی است تقلبی که ارزش آن نسبت به پولی که شما داده اید یک دهم هم نمیشود کلاهی که سر شما میگذارند این است که میگویند در آینده ارزش میلیونی پیدا میکندوحال آنکه همه میدانند از اول تاسیس این شرکتها محصولات اولیه آنها هیچ رشدی نکرده اند(البته گلدکوئستیهای متعصب این نکته را قبول نمیکنندوهزار دلیل دروغ میاورندوقسم میخورند که در آینده فلان وبهمان خواهد شد.) ***.سکه یا الماسی که شما میگیرید (درصورتی که اصلا سکه ای درکار باشد) کالایی است تقلبی که ارزش آن نسبت به پولی که شما داده اید یک دهم هم نمیشود کلاهی که سر شما میگذارند این است که میگویند در آینده ارزش میلیونی پیدا میکندوحال آنکه همه میدانند از اول تاسیس این شرکتها محصولات اولیه آنها هیچ رشدی نکرده اند(البته گلدکوئستیهای متعصب این نکته را قبول نمیکنندوهزار دلیل دروغ میاورندوقسم میخورند که در آینده فلان وبهمان خواهد شد.) *** این شرکتها نه عوارض کارغیر قانونی شان را میدهند ونه مالیات که البته اگر مالیات وعوارض هم بدهند دلیلی بر قانونی بودن این شرکتها نخواهد بود(گلدی ها میگویند اختلاف دولت وشرکتها برسر مالیات وعوارض است اما این کارها کلا نامشروع است مالیات ندادن کوچکترین دلیل غیر قانونی بودن گلدکوئست وبقیه شرکتهاست . ***.روشهای آموزش در این شرکتها کاملا روانشناسانه است(روانشناسی درخدمت پول) اما با عزت مسلمانی ودینی ما نمی سازدیعنی دایم باید صددر صد ریا کارانه دیگران را به خاطر شرکت در این کاراحترام کرد و فشارآورد و آنها را درمنگنه گذاشت تا پول بدهند (وحال آنکه چنانچه زیردستی راضی نباشدوپولش به عنوان پورسانت به حساب بالا دست ریخته شوداین پول پول زور است وحرام است(که البته پرونده های شکایت علیه این شرکتها خود گویای عملکرد آنهاست) . ***.نکته دیگر اینکه افرادی که در این مجموعه ها کار میکنند چون در جامعه دینی ومسلمان کار میکنند سعی میکنند با آوردن فتاوای علمای ناشناخته یا جعل حکم مراجع تقلید افراد مذهبی را هم به این کار وارد کنندحال آنکه با اندک تاملی میتوان فهمید که این کار کاملا غیرشرعی وغیرقانونی است.
*****سعی میکنند با آوردن فتاوای علمای ناشناخته یا جعل حکم مراجع تقلید افراد مذهبی را هم به این کار وارد کنندحال آنکه با اندک تاملی میتوان فهمید که این کار کاملا غیرشرعی وغیرقانونی است.
****استفاده روانشناسی از جنبه هایی مثل جنسیت هم در این کاروجود دارد یعنی بالا دستی ها برای آوردن افراد جدید بعضا از اهرمها ی جنسی استفاده میکنند وافراد را وارد این کار میکنندچنانچه تابه حال گروههای زیادی از آنها در خانه های فسادوتیمی دستگیر شده اند. ***نکته جالب اینست که اخلاق خوب لیدرها وبالا دستی ها باپایین دستی ها فقط درجهت استعمار بیشتر آنهاست نه حس نوعدوستی و انسان دوستی آنها. ***یکی ازنکته های انحرافی این کار اینست که لیدرها برای اینکه افراد متوجه اشتباه بودن کارشان نشوند وکارشان نخوابد و متعاقبا مواخذه نشوند معمولا به شدت پیگیر این هستند که کار پیش رود ولی واقعیت این است که پیش رفتن کار دلیل بر حلال بودن آن نیست دقیقا مانند افسانه هولو کاست که انقدر یهودی ها آن را گفتند ونوشتند که مردم آن را کاملا باور کردند اما بعد معلوم شد که دروغ بزرگی است که زیاد تکرار شده است واین گلد کوئست هم کار اشتباهی است که انگیزه مالی پشت سر آن است و سرانش برای توجیه کلاه برداریششان برای آن اصول وقواعدی وضع کرده اند که افراد راگول بزنند وبه ظاهر آموزشهایی را برای آن تدارک دیده اند تا اگر آدم ساده و کم رویی در این کار موفق نشد بگویند که تو اصول وقواعد بازی را رعایت نکرده ای حال آنکه این دلیل اینست که طرف آدم کلاشی نبوده است. ***آمارها نشان میدهد که فقط درتهران بیش از چهار هزار پرونده شکایت از این شرکت وجود دارد که اگر تعداد افرادی که شکایت نکرده اند رااضافه کنیم به رقمی میرسیم اسفناک. ***خود نتورکر ها میگویند ومیدانند که درواقع شرکت پنج درصدیا خوش بینانه تر بگویم هشت درصد درآمدش را به مشتریانش میدهد اما آنها بازهم نمی فهمندوخوشحالند. ***تاسف دیگر اینست که این افراد برای گول زدن قربانیانشان معمولا در آرمانهای آینده شان کمک مالی به دیگران وانجام کارهای خیر را مطرح میکنند وحال انکه کار اینها دقیقا مانند کسی است که انار میدزدید وبه فقرا میداد ومیگفت هر کارثوابی ده حسنه داردوهر کار بدی یک گناه پس من ضرر نمیکنم و نه حسنه وثواب برای من میماند ولی واقعیت اینست که اینهابا اینکه میدانند در وضعیت کنونی بسیاری از بستگانشان وفقرای جامعه حتی نیاز به هزار تومان پول دارندبا ورود درشرکت یک ونیم میلیون تومان پول بی زبان را برای یهود میفرستند. قربانیان به خاطر گلدکوئست وشرکتهای هرمی حتی یخچال خانه شان را هم میفروشند ولی اگر کسی از گرسنگی در مقابلشان بمیرد ویا آبرویش برای ازدواج دخترش در خطر باشد یک ریال هم به اوکمک نمی کنند. *** اینان توجه ندارند که وقتی که برای این کار صرف میکنند برا ی هر کار دیگری صرف کنند در آن کار استاد میشوند . ***اینها به افراد دیگر جامعه مانند مرده شوری نگاه میکنند که منتظرآوردن مرده ای جدید است اینها به افراد جامعه به چشم پله ترقی خود نگاه میکنند. ***شرکتهای داخلی هم سعی میکنند که از این آب گل آلود به نفع خودشان استفاده کنندو کار منفعت جویانه شان را در پشت پرده مجوز وکارهای خیرخواهانه قایم کنندو دولت هم به خاطر جایگزینی نوع داخلی این شرکتها به جای نوع خارجی مانع آنها نمیشود .
البته مشکلات اقتصادی و کار جوانها وبیکاری و...عواملی هستند که باعث میشوند که افراد یک جامعه به شانس وقرعه کشی واین شرکت ها امیدوار شوند و رو بیاورندولی هیچکدام از مشکلات دلیل اشتباه کردن افراد نمیشود.
خوشحال میشم نظرتون روبدونم.
قربان شما مهدی
به نام خدا
صبح یه روز بهاری از خونه به طرف محل کار راه می افتم . از خونه تا سر خیابون راهی نیست. منتظر ماشین می ایستم .اولین ماشینی که میاد سوارمیشم . رادیو صبحگاهی داره برنامه پخش میکنه . مجری با هیجان خاصی میگه :".......سلام وهزاران سلام به مردم خونگرم ایران زمین؛ به مردمی که همدیگه رو دوست دارن وبه هم عشق میورزند ؛ مردمی که میتوان به معنای واقعی در باره شان گفت :
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چوعضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
........مهربانترین مردم دنیا؛ مردم دارترین مردم دنیا ؛ با صفا ترین مردم دنیا و واقعا هر چه درباره این مردم بگوییم کم است............." .
در همین هنگام مسافری میخواد ازماشین پیاده بشه یه هزاری به راننده میده .راننده میگه: آدم حسابی!صبح اول وقت پول خرد بده ؛من که بانک نیستم که پول مردم رو خورد کنم. مسافر هم میگه که خرد ندارم داشتم که میدادم . راننده عصبانی میشه و کلی بدو بیراه بار مسافر بدبخت میکنه وبالاخره راه می افته . تارسیدن به مقصد پشت سر مسافربیچاره فحش میده . به مقصد میرسم ومیخوام پیاده بشم . پولم رو به راننده میدم وپیاده میشم . یه مسافر دیگه هم بامن پیاده میشه که یه دویست تومانی نو به راننده میده ومنتظر بقیه پولش میشه. راننده آروم میگه: آقا بیست وپنج تومان طلب شما میشه ؛ ندارم که بهت بدم. مسافر سمج میشه که این بیست وپنج تومان رو بگیره .از مسافر اصرار واز راننده انکار که من پول خرد ندارم. دعوا بالا میگیره . مسافر راننده رو میکشه ازماشین پایین تا بقیه پولش رو وصول کنه که مردم وارد دعوا میشن و جداشون میکنن .
به کوچه محل کارم میرسم .چشمم می افته به زباله هایی که همسایه کنار در خونش گذاشته و آب از زیر اونا راه افتاده و تا میون کوچه اومده . میرم تو مغازه ای که کنار محل کارمه تا یه غلط گیر بخرم . قیمت رو میپرسم. میگه: چهارصد تومان. نزدیکه شاخ در بیارم همین غلط گیر رو مغازه محل خودمون میفرشه دویست وپنجاه تومان . از خرید پشیمون میشم ومعذرت خواهی میکنم ومیام بیرون . یاد حرفای صبح مجری برنامه صبح به خیر ایران می افتم ؟عشق ومحبت ودوست داشتن وصداقتتتتتتتتتتتتت..............
کارم که تموم میشه خسته وکوفته میشینم توی یه تاکسی و به طرف خونه راه می افتم .سر چهارراه ترافیک زیادیه. مردم جمع شدن وداد وبیداده که به هوا میره . ترافیک خیلی سنگین شده. راننده از یه عابر می پرسه: چه خبره و عابر میگه که چیزی نیست . یه مشتری جنس برده ودیده که قلابیه پس آورده ؛ مغازه دارپس نمیگیره ومردم هم جمع شدن برای تماشا وکسی هم جداشون نمیکنه .خلاصه ترافیک رو رد میکنیم ومیریم جلوتر .
راننده رادیو رو روشن میکنه. برنامه عصر به خیره . بعد از یه آهنگ شاد مجری میگه : سلام ؛ عصرتون به خیر؛ عصر همه مردم باصفا وعاشق ایران زمین به خیر؛ مردمی که به تمام معنی عاشق یکدیگر هستند و به یکدیگر عشق میورزند ............... دلم میخواد رادیو رو از ماشین پرت کنم بیرون . به راننده میگم : آقا لطف کنیدصداش رو کم کنید. راننده صداش رو کم میکنه .نزدیک خونه میرسیم . میگم : پیاده میشم . پونصدی رو به راننده میدم ومنتظرسیصد تومن بقیه کرایه ام می مونم. راننده دویست تومن بهم میده و تا میخوام بهش بگم که کرایه دویست تومنه گازش رو میگیره و ازم دور میشه........................
تو فکر میرم : مهربانی ؛عشق؛ محبت ؛دوست داشتن؛صداقت ؛صمیمیت ؛مردم ؛ خونگرمی؟؟؟؟؟؟ .......................... .
سلام توی خبرها اومده بود که آمریکا برای کنترل فساد جوانان آمریکایی طرح عفاف داده؟ شاید براتون جالب باشه که خود غربی ها هم در مسئله آزادی جنسی یا کمونیسم جنسی به غلط کردن افتادن و میگن که آزادی سکسی ضرر داره . دلیلش هم که معلومه چون معنای آزادی کامل سکسی اینه که انسان با حیوان توی شهوترانی یکی باشن و نتیجه اش همینی میشه که دنیای آدما هم مثل حیوونا به درندگی ودرنده خویی وشهوت پرستی وخوروخواب منحصر میشه. هر جا علفزار خوبی باشه اون آدم حیوان صفت میره اونجا رو تصاحب کنه دیگه کمال وتکامل براش مهم نیست . شهوت وشکم وبدن وهمه امکاناتی که خدا به انسان داده به عنوان وسیله اند برای رشد انسان نه اینکه خود اینها هدف بشن . به قول یکی از بزرگان تنوع درجا زدن در یک پله است نه بالا رفتن . انسان برای رسیدن به کمال ورشد باید پله هارو طی کنه نه اینکه درجا بزنه. در خبر ها اومده بود که دولت آمریکا برای عفت جوونای آمریکا بودجه یک میلیاردی پیش بینی کرده . آیا این خبر برای شما تعجب بر انگیز نیست؟ بابا اونا که میگن که خیلی راحتیم و آزادی انسان در مسائل جنسی یه امتیاز انسان مدرنه پس چرامثل خر تو گل موندن؟ چون در غرب تمایل به ازدواج وتشکیل خانواده دیگه یه خیال بیشتر نیست و زن ومرد نیازی به همدیگه احساس نمیکنن . پشت پرده سکس و پورنوگرافی آمریکا و تمام دنیا منافع صهیونیسم (به عنوان صاحب منافع درفیلم های هالیوودی) پنهان است. خبر دوم اینه که درخبرها اومده بود که کلاسهای دانش آموزان دختر وپسر انگلیسی رو ازهم جدا کردن . خبر سوم اینکه در چین متروی زنان ومردان را جدا کرده اند. سوال اینست که کسانی که میگویند که مسلمانان امل هستند این کارها را با چه منطقی قبول میکنند ؟ انسان وقتی در حد غریزه موند ودر غریزه توقف کرد اینطوری توی قافیه شعرش می مونه.
شما اگه میخوای خوب لذت ببری باید دیندار خوبی باش که هم از نظر جسمی وهم ازنظر روحی خوش باشی وهم به تکامل برسی .
لینک این خبر رو گذاشتم میتونید خودتون مراجعه کنید.
پروژه یک میلیارد دلاری عفت برای کنترل سکس جوانان آمریکایی؟
بسمه تعالی چشم همه آنان بدون استثنا به سمت سارا خیره میشود که روسری سرش کرده است و اگر سارا میخواست، به این نگاهها توجهی کند، نمیتوانست به پوشش خود ادامه دهد. در بین کارکنان، فقط او باحجاب است. حجاب، پوششی است که مو، گوش و گردن زنان مسلمان را پوشیده نگه میدارد. تناقض عجیبی بین سارا و اعضای خانوادهاش که روبهروی مسجد بدون حجاب منتظرند، وجود دارد.
در پشت پیشخوان یک اغذیهفروشی، دختر نوجوان محجبهای به نام «سارا اسماعیل»، مشغول رسیدگی به درخواست مشتریان است. چشم همه آنان بدون استثنا به سمت سارا خیره میشود که روسری سرش کرده است و اگر سارا میخواست، به این نگاهها توجهی کند، نمیتوانست به پوشش خود ادامه دهد.تشخیص سارا در میان دیگر دوستان نوجوانش که دوستان غیرمسلمانش لفظ «حجابیها» را در مورد آنان به کار میبرند، سخت است. این دخترها پس از خواندن نماز، به فروش کیک شکلاتی میپردازند تا پول به دست آمده از آن را برای مسجد جمعآوری کنند و بعد از آن، وقت خود را به گفتوگو و خنده و بررسی اس ام اس های موبایلهای خودشان صرف میکنند. او دانشآموز سال آخر دبیرستان است و درباره حجاب خودش میگوید: این تنها یک نوع پوشش نیست، بلکه نشاندهنده سبک زندگی و نشاندهنده هویت من است. او الکل نمینوشد و سیگار نمیکشد و قرار ملاقات با پسری نمیگذارد و پنج نوبت در روز، مشغول انجام هر کاری باشد، به نماز میایستد. او یکی از تعداد رو به رشد نوجوانان آمریکایی مسلمان است که حجاب دارند. چیزی که در دوره متوجه سوءظنها و تردیدها به سمت اسلام پس از حادثه 11 سپتامبر، جای تعجب دارد.
سارا پایبند اصول اخلاقی و مصمم است و در عین خوشبرخورد بودن، نماینده ثابتقدم مذهبش است و توانایی این را دارد که از پس نگاهها و پرسشهای دیگران برآید.او به این سؤال که یک زن مسلمان بودن به چه نحوی است، پاسخ داده است، به گونهای که خود سارا، تصمیم به انتخاب حجاب گرفت. در حالی که هیچکدام از خواهران دیگرش این کار را نکردند. وقتی او مسئله حجاب را مطرح کرد، مادر مصری او از وی خواست که با دقت این موضوع را بررسی کند.
سارا تابستان همان سال به خواندن قرآن و حدیث پرداخت و خود را آماده انتقال از یک دبیرستان خصوصی اسلامی به یک دبیرستان عمومی کرد.
سارا دوستان غیرمسلمان هم دارد که در البته سطح معمولی است. او معتقد است در روابط به مرزهایی میرسید که نباید پا را فراتر بگذارید؛ یعنی نوشیدن مشروب و پارتی رفتن در زندگی او وجود ندارد. او زندگی به همراه خانواده و شش خواهر و برادرش را ترجیح میدهد. او خود به اسلام روی آورده و در عین حال، خود را یک نوجوان آمریکایی میداند که میخواهد خودش باشد.
بسمه تعالی
آیاشده که خیلی عصبانی بشین ؟ آیا شما آدم عصبانیی هستید؟ تا حالا شده که یه نفر پا گذاشته باشه رو اعصابتون ؟آیا فکر کردید که بسیاری از جدایی ها و آسیبهای جامعه وخانواده در اثر عدم کنترل خشم وغضبه؟ به هرحال میگن درهنگام عصبانیت عقل انسان زایل میشه پس بیاییم سعی کنیم عصبانیت خود را کنترل کنیم:
راههای کنترل عصبانیت:
1. اولین راه اینست که موقع غضب انسان سکوت کند چون در غیر اینصورت دهان باز میشود و حرفهایی زده میشود که آتش خشم را شعله ورتر میکند . حضرت علی علیه السلام میفرماید:" داووالغضب بالصمت والشهوت بالعقل" یعنی : غضب وعصبانیت را با سکوت وشهوت را با عقل کنترل کنید.
2.تفکر در باره اینکه اگر خدا بخواهد به خاطر اشتباهات ما را عذاب کند یا به مجازات برساند باید در هر روز چندین بار ما را مجازات کند وحال آنکه او با حلمش با ما برخورد میکند پس ما هم با بندگانش در هنگام عصبانیت با حلم برخورد کنیم چنانچه رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: اگر کسی جلو غضبش را بگیرد خدا جلو عذابش را میگیرد.
3. توجه به این نکته که چه بسا عصبانیت منجر به حادثه ای شود که تا آخر عمر همراه ما یا فرد مورد غضب بماند ( چه بسیار عصبانیتهایی که باعث جدایی زن وشوهر ویا برادر وخواهر و........یا باعث قتل یا نقص عضو شده است.)
4.معمولا عصبانیت هنگامی رخ میدهد که ما چیزی مطابق میل وتوقع ما نباشد پس درمان بسیاری از عصبانیت ها در کم کردن توقع ما از دیگران است یعنی توقع رفتار یا گفتاری ازدیگران داریم که به آن دست پیدا نمیکنیم .( پس توقع کمتر عصبانیت کمتر).
5.مثبت نگری وحسن ظن به دیگران یکی از راههای درمان برای افراد عصبانی است یعنی سعی کنیم که رفتار دیگران را بدبینانه نبینیم وتا میتوانیم آن را مثبت ببینیم . بسیاری از عصبانیتهای ما ریشه در بدبینی ما نسبت به دیگران است(پس عینک بدبینی را کنار بگذاریم و دیگران را با دید بهتری ارزیابی کنیم.
6. خارج شدن از محل یا موقعیتی که انسان را عصبانی میکند .چنانچه مکان یا فرد یا طرز فکری انسان را عصبانی میکند باید سعی کند ازمواجهه با آن موقعیت یا محل ویا فرد دوری کند.
7. توجه به نظر وعقیده دیگران. توجه به اینکه آیا ما اگر در موقعیت افراد دیگر بودیم همان کار را انجام میدادیم یا نه یعنی شرایط فردی که ما را عصبانی کرده را بسنجیم وببینیم آیا اگر ما جای او بودیم ودر موقعیت او آیا این خطا را مرتکب میشدیم یانه وهمچنین توجه به افکار وعقاید وارزشهای دیگران (چون رفتارها برگرفته از عقاید وارزشهای افراد است).
8. کم کردن استرس وفشار کاری و خارج کردن ذهن از چیزهای نگران کننده که این هم معمولا با توکل بر خدا حاصل میشود.
9.بروز عصبانیت به شکل معقول ومطلوب یعنی اینکه انسان موقع عصبانیت بگوید که من عصبانی هستم وابراز عصبانیت کند نه اینکه عصبانیتش را درخود بریزد تا تبدیل به عقده شود ومشکل آفرین شود.در این مواقع درددل کردن با دوستی قابل اطمینان ویا مشاوری امین میتواند فرد عصبانی را از عصبانیت تخلیه کند .
10.توجه به این نکته که عصبانیت ما بیش از اینکه به دیگران ضربه بزند به سلامتی خودما ضربه خواهد زد پس در صورتی که به سلامتیمان علاقه مندیم از عصبانیت خودداری کنیم.
11. توجه به قانون جزا که هر عملی عکس العملی دارد یعنی چنانچه شما دل کسی را رنجاندی دیگری هم دل شما را خواهد رنجاند( پس نرنجان تا نرنجی).
امیدوارم موفق باشید
سلام دوست عزیز
گفتی وصیت نامه بنویسیم . اما نگفتی به کی ؟!
می دونی اینکه خواننده وصیت نامه کی باشه خیلی مهمه .
خوب من یکی می نویسم . چیزی که همه بخونن ...
می دونم یک وقتی این متن برات خنده دار نیست . یعنی وقتی که من مردم . برام مهم نیست که دیگه زنده نیستم . خوب نباید این موضوع تو رو ناراحت کنه . چون_ این رو با صدای خودم بخون : من از مردن نمی ترسیدم . هیچ وقت . حتی ناراحت هم نشدم . من همیشه منتظرش بودم . مثل یه بچه کنجکاو . کسی که می خواد از چیزی سر در بیاره
من عاشق زندگی بودم . و زندگی کردم . نه دقیقا اون جوری که رویاش رو داشتم . اما همیشه میدونستم که فرصت زندگی یک بار بیشتر نیست . سعی کردم خودم باشم . گرچه گاهی خودخواه بودم . اما این همیشگی نیود . هر وقتی که تونستم لبخند رو به کسایی که برام عزیز بودن هدیه دادم حالا نمی خوام چیزی به تو یاد بدم . نه زندگی کردن یاد دادنی نیست
فقط بهت می گم زندگی کن . چون فرصتش رو داری
سعی کن اونی باشی که دوست داری باشی . نه بیشتر زندگیت کسی باشی که دیگران دوست دارن باشی
سعی کن جاهایی رو که دوست داری از نزدیک ببینی . کارهایی که دوست داری انجامشون بدی رو تو صف اول بذار . سعی کن به بر آورده شدن آرزوهای خوبت کمک کنی وگر نه همیشه یه آرزو باقی می مونن. من تنها چیزی که همیشه عاشقش بودم خلوت بوده و حالا حتما تو خلوت ساکت و رویایی خودمم شاید به نصف بیشتر آرزوهام نرسیده باشم اما حتی یاد آوری یه رویا که حقیقت پیدا کرده تا تولد دوباره برام کافیه
آشنا جان ... لبخند بزن ... به روی سختی ها عمیق تر لبخند بزن و بر روی غصه ها طولانی تر . و هر وقت از همه چیز نا امید شدی وصیت نامه من رو بخون و مطمئن باش وقتی این وصیت نامه رو می نوشتم ... یله داده بودم به صندلی و چای می خوردم و از همیشه بیشتر خوشحال بودم و هیچ کسالتی نداشتم ... حتی تصمیم مردن هم نداشتم
آشنا جان ... وصیت نامه نوشتم شیرین ترین کاریه که وقتی حس شعر گفتن ته کشیده به داد آدم میرسه ... و اگه تا اینجا خواننده این وصیت نامه ای باید بهت بگم من کلی وصیت نامه تا حالا نوشتم ...
کلی نامه ... کلی وصیت نامه ...
می دونی چیه ؟! می خوام همین حالا لبخند بزنی ... آخه وقتی لبخند می زنی شادی صورتت باعث می شه همه چیز روشن و سفید به نظر برسه
خوب دیگه چیزی نمی گم .
و یه آرزو دارم برات ...
همیشگی باشی
نمیدونم چرا چند وقته که بدجور به ذهنم رسیده که وصیتنامه بنویسم.
خلاصه تصمیم گرفتم که قلم که نه؛ کامپیوتر رو روشن کنم ووصیتنامه ام رو تایپ کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله وانا الیه راجعون
به حقانیت خداوند متعال وبه رسالت پیامبرش محمدبن عبدالله (ص)وارسال رسل وانزال کتب گواهی میدهم وبه امامت دوازده امام معصوم(ع) از فرزندان علی ابن ابی طالب (ع) شهادت میدهم.
الان که این وصیتنامه من رو میخونید من دیگه توی دنیای شما نیستم.توی یه عالم دیگه هستم .دارم حساب کتاب اعمالم رو پس میدم. شاید فرقی به حالتون نکنه که من باشم یا نباشم ولی من فکر میکردم که اگه یه روز من ازاین دنیا برم دنیا هم تموم میشه ولی دیدم این خبرها هم نیست .شاید شما هم همین فکر رو درباره خودتون داشته باشید یعنی فکر کنید که همه دنیا بسته وجود شماست ومرگ برای دیگران است اما تو عالم رفاقت بهتون بگم که یه فکری به حال خودتون بکنید قبل ازاینکه دیگه دستتون از این دنیا کوتاه بشه ومثل من دلتون لک بزنه برای یه صلوات یا یه کارثواب کوچولو .
میدونم که حرفام تا چند دقیقه بیشتر توی ذهنتون باقی نمیمونه ولی به هر حال حس نوع دوستیم گل کرد وخواستم یه کاری برای شماها که اونور آب هستید بکنم.
الان که شما دارید نوشته منو میخونید شاید مرگ رو خیلی جدی نگیرید اما بدونید که به همون اندازه که خدا به شما نزدیکه مرگ هم به شما نزدیکه.
باور نمیکنید برید یه تک پا توی کوچه یا محله تون وکناردیوارا رو بخونیدو ببینید از این همه اعلامیه فوت که به دیوار نصبه چند تاش مال پیرمردها یا پیرزنهاست.
میبینید که نود درصد از اونا مال جوونها ومیانسالهاست وتک وتوکی هم ازپیرترها اعلامیه هست.
به هرحال برای من زیاد دعا کنید .میدونم که درکم نمیکنید چون تجربه منو نداریدوفکر میکنید همیشه توی دنیا خواهید موند ولی توروخدا همین طور که به فقیرای سرکوچه وخیابون کمک میکنید به من هم کمک کنید که فقیرتراز همه فقیرها هستم حتی با یه خدابیامرزکوچولو من خوشحال میشم..
توروخدا...................... .
امضاء :مرده ای که هنوز فرصت برای جبران اشتباهاتش رادارد.
وصیتنامه شما رو با اسم خودتون توی وبلاگ میزارم .
منتظر وصیتنامه هاتون هستم.
دوستدارشما
مهدی
سلام
میگن احمدی نژاد حقوق خیلی ها رو کم کرده وبه حساب بیت المال ریخته از کارمندان شرکت نفت گرفته تامسئولین مملکت پس این احمدی نژاد خیلی بی انصافه.
میگن احمدی نژاد از پول بیت المال سهام عدالت بین یه عده بدبخت وکمیته امدادی تقسیم کرده پس احمدی نژاد خیلی آدم خود شیرینیه.
میگن احمدی نژاد پاگذشته روی دم اسرائیل وآمریکا وچوب کرده توی لونه زنبور عجب آدمیه دنبال دردسر میگرده.
میگن احمدی نژاد گفته گوش مسئولینی رو که برای ملت کارنکنن میکشه واونارو برکنار میکنه پس احمدی نژاد آدم بی رحمیه.
میگن احمدی نژاد به اسرائیل توهین کرده وگفته که هولو کاست دروغه پس این احمدی نژاد آدمیه که دنبال دردسر میگرده.
پول بیت المال رو از خزانه خالی میکنه وبه مردم وام میده واقعا بیکاره.
میگن برنامش اینه که قیمتا رو ثابت نگه داره چه آدم غیر پویاییه قیمت باید مثل همه چیز رشدکنه واون جلو رشد رو میگیره.
همه اونایی که احمدی نژاد رو نقد میکنن میگن طرف یه عده آدم کم درآمد رو میگیره وحق سرمایه داران رو حیف ومیل میکنه .
منم توی شک افتادم که بابا این احمدی نژاد کیه ؟
چرا خلاف جریان آب شنا میکنه.
این نوشته مال اوایل دوره احمدی نژاده ولی متاسفانه بعدش خراب کرد خراب ...
لطفا نخونده نظر ندین دوستتون دارم مهدی
کوهنوردی بی دین وعقل گرا تصمیم گرفت تنها به کوهنوردی برود . حسابی فکر کرد که تمام وسایل لازم را با خودش ببرد تا مشکلی براش پیش نیاد. قلاب وطناب وآذوقه وتمام چیزهای لازم را با خودش برداشت وبالاخره راه افتاد.نیمه های شب به نیمه های کوه رسیده بود. هوا ابری وبرفی وغبارآلود بود. حتی یک متری اش را نمیدید.ناگهان پایش سر خورد وهرچه تلاش کرد نتوانست خودش را کنترل کند واز بالای کوه به پایین پرت شد .ترس بر او غلبه کرده بود. یک لحظه احساس کرد که مرگ بسیار به او نزدیک بوده است. تمام زندگیش به یادش آمد. فرزندانش دارائیش وتمام زندگیش. خوشی ها وناخوشی های زندگی اش جلو چشمش رژه میرفتند. به یاد خدا افتاد. اما باور نداشت حتی خدا بتواند به اوکمک کند آخر او عقل گرا بود وبه خدا معتقد نبود . ناگهان متوجه شد که طنابش به دور کمرش محکم شده واوبین آسمان وزمین معلق شده.اوسعی کرد به خودش بقبولاند که خدا میتواند به او کمک کند . خدا را با تمام وجود صدا زد. جوابی نیامد. دوباره از ته قلب خدا را صدا زد ، ناگهان صدایی شنید. خواست صاحب صدارا پیدا کند اما نتوانست . پرسید تو کیستی؟ صاحب صدا جواب داد : من یکی از دوستان خدایم که خدا مرا فرستاده تا به تو کمک کنم. اگر میخواهی نجات پیدا کنی طناب دور کمرت را پاره کن تا نجات پیدا کنی . اما این حرف با عقل اوسازگار نمی آمد .با خود گفت مگر میشود طناب را پاره کنم ورها شوم ، این با عقلم سازگار نیست . صدا دوباره تکرار شد اگر میخواهی نجات پیدا کنی باید طناب را پاره کنی اما عقلش به او اجازه نمی داد این کار را بکند واو این کار را نکرد . دیگر کسی اورا صدا نزد واوهم طناب را پاره نکرد.
روز بعد کوهنوردان یک جنازه یخ زده را که به یک طناب آویزان بود در فاصله یک متری زمین وروبروی ورودی یک غار پیدا کردند.
راستی محدوده عقل تا کجاست؟
وراستی ما چقدر به این طناب وابسته ایم ؟ آیاچقدر حاضریم برای لحظه ای طنابهای دلبستگی را رها کنیم؟
سلام وقت به خیر
از ماجرای زلزله بم دوساله که میگذره واقعا ماجرای عجیبی بود ، زلزله بم خیلی حرفا داشت که شاید ما به اون فکر نکردیم یا اگه فکر کردیم زوداز اون گذشتیم .یکی از پیام هاش این بود که همه چیز دست خداست وکس دیگه ای توی این عالم کاره ای نیست، وقتی مصلحتش باشه یه شهر رو باهمه مردمش میبره اون دنیا پیش خودش . یکی دیگه اینکه نمیشه حتی یک دقیقه بعد روهم پیش بینی کردپس باید همیشه برای رفتن آماده بود. یعنی اینکه ممکنه این زلزله توی شهرمن یا شما باشه.آیا برای مردن خودمونو آماده کردیم؟
راستی خیلی ها توی بم بودند و جون سالم به در بردند. میدونید چرا؟آیا صدقه داده بودند آیا صله رحم کرده بودند؟به نظر شما وظیفه غیربمی ها نسبت به بمی ها چیه ؟
راستی اگه بم خراب شد همه دست به دست هم دادن تا بسازنش، اگه وجود وروح وروان یه نفر توسط گناه فرو بریزه آیا همه دست به دست هم میدن که کمک کنن تا اون خودش رو بازسازی کنه؟وظیفه دیگران دربرابر اون شخص چیه؟
اگه چیزی به ذهنتون میرسه خوشحال میشم استفاده کنم از حرفاتون.
قربان شما مهدی