بیایید باهم فکر کنیم !
گوشت مردار
گفتم که یه بارم که شده بزار مثبت بنویسم
همه این حرفا رو میدونن ولی یادآوریش بد نیست.
یعنی کلا مثل مگس آلودگیها رو دیدن خوب نیست چه خوبه آدم مثل زنبور دنبال عسل وشیرینی وخوبی باشه.
این روزا رسم شده که همه پشت سر هم صحبت می کنند والبته اسمش رو میذارن نقد وبررسی.
یه عده ای هم پشت سر طرف غیبت میکنن و میگن (مثلا) : غیبتش نباشه ها ولی خیلی آدم بیخودیه . یا میگن: تو روی خودش هم میگم که خیلی عوضیه .
شما چی فکر میکنید دراین باره آیا اینا غیبت هست یا نه؟
شما در این باره چی فکر میکنید من که فکر میکنم که همش بردن آبروی مومن توشه وغیبت حساب میشه وفکر کنید اگه قیامت قرار باشه زبون غیبت کننده اینجوری بشه حاضریم بازم غیبت کنیم؟
نظر یادتون نره
سلام
وقت خوش
نامه چارلی چاپلین به دخترش!
در اینجا می خواهیم شرح مختصری از اخلاقیات چارلی را بازگو کنم.
چارلی در زمانی که در اوج موفقیت بود با اونااونیل ازدواج کرد و
از او صاحب 7 یا 8 بچه شد ولی فقط یکی از این بچه ها که
جرالدین نام دارد استعداد بازیگری را از پدرش به ارث برده و
چند سالی است که در دنیای سینما مشغول فعالیت است و
اتفاقا او هم مثل پدرش به شهرت و افتخار زیادی رسیده و
در محافل هنری روی او حساب می کنند. چند سال پیش وقتی
جرالدین تازه می خواست وارد عالم هنر شود، چارلی برای او
نامه ای نوشت که در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامه های
دنیا قرار دارد و بدون شک هر خواننده یا شنوندهای را به تفکر وادار می کند.
من چارلی هستم! من دلقک پیری بیش نیستم! امروز نوبت توست،
من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم و تو در جامهی حریر
شاهزادگان میرقصی! این رقصها و بیشتر از آن صدای
کف زدنهای تماشاگران گاه ترا به آسمانها خواهد برد، برو! آنجا هم برو!
اما گاهی نیز بروی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن، زندگی آن
رقاصان دوره گرد کوچههای تاریک را که با شکم گرسنه می رقصند و با
پاهایی که از بینوایی میلرزد، من یکی از اینان بودم! جرالدین، در آن
شب های دور، قصهها با تو گفتم، اما قصه خود را هرگز نگفتم، این
داستانی شنیدنی است، داستان آن دلقک گرسنهای که در پست ترین
محلات لندن آواز میخواند و میرقصید و صدقه جمع می کرد. این داستان
من است، من طعم گرسنگی را چشیده ام، من درد بی خانمانی را
کشیده ام و از این ها بیشتر، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد
را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زد اما سکه صدقه
رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند احساس کرده ام، با اینهمه
من زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرفی زد.
با همین نام بیشتر از چهل سال مردم روی زمین را خنداندم و
بیشتر از آنچه آنان خندیدند خود گریستم...! گاه به گاه با اتوبوس یا مترو
شهر را بگرد، مردم را نگاه کن، زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن،
و دست کم روزی یکبار با خود بگو، " من هم یکی از آنان هستم " ،
آره تو یکی از آنها هستی دخترم نه بیشتر! هنر پیش از آنکه
دو بال پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را نیز میشکند.
همیشه وقتی 2 فرانک خرج می کنی با خود بگو سومین
سکه مال من نیست، این باید مال یک مرد گمنام باشد که امشب
به یک فرانک نیاز دارد. اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم برای آن است
که از نیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم، من زمانی
دراز در سیرک زیسته ام و همیشه و هر لحظه به خاطر بند بازانی
که از ریسمانی بس نازک راه می روند نگران بودهام، اما این حقیقت
را با تو بگویم دخترم، مردمان روی زمین استوار، بیشتر از بند
بازان روی ریسمان نااستوار، سقوط میکنند. شاید شبی درخشش
گرانبهاترین الماس این جهان ترا فریب دهد، آن شب، این الماس،
ریسمان نا استوار تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است.
خون من در رگ های توست و امیدوارم حتی آن زمان که خون
در رگهای من می خشکد، چارلی را، پدرت را، فراموش نکنی.
من فرشته نبودم اما تا آنجا که در توان من بود، تلاش کردم تا آدم باشم.
تو نیز تلاش کن که حقیقتا آدم باشی. رویت را میبوسم.
سوییس ، دومین ساعت از 8767 ساعت سال 1963
سلام
وقت به خیر
خوبین
موفق باشید.
اینم حقایقی تلخ درموردمردان
بخونید وحالش رو ببرید
1- مردان خوب، زشت هستند.
2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.
3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.
4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.
5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.
6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.
7- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.
8- مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.
9- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.
10- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).
11- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند.
Nazar
yadetoon
نره
سلام
شبتون به خیر
امیدوارم موفق باشید
گرمترین کلامها را از دستانت شنیدم . دلم می خواهد اولین کسی باشم که برای عروسی ماهی ها کل می زند . نایاب تر هم یافته اید ؟ سایه ام عاشق سایه ات شده است ،می خواستم ببینم آیا می توانیم همسایه شویم ؟ خندید و گفت : قلبت دارد برای مغزت جوک تعریف می کند . دلم می خواهد تمامی خاطرات خوشم را هم به دیگران هدیه دهم ،تا دیگر این دنیا هیچ منتی بر سرم نداشته باشد . با نگاهت آرامش را به من می دهی،با کلمات آنرا می گسترانی و با بدرودت همه را ضایع می کنی . پریز برق بوده . به عشق شنیدن صدای قور قور شکمم ، هر شب صدها قورباغه به کنار بسترم می آیند . وقتی کتاب میخونم چنان غرق میشم که برای بیرون کشیدنم به نجات غریق نیازمندم.
با تخیلم به تماشای لطافتها می نشینم .
خورشید سلامم را با نگاهی منجمد کردی .
دلم می خواهد که خاموشی شب را با هم جشن بگیریم .
مرا ببخش ، زیرا خانه قلبم ، در تیرس زبانت یزم قرار دارد .
همدل ، همراز ، همصحبت و ....... از پیشوند ( هم)
آن شب که دستم روی گوشش قرار داشت ،
پایمال ترین، بی بوترین ولی مقاوم ترین گل دنیا راروی قالی خانه مان یافتم .
نمیدانم چرا گل مریم را در هیچ چمنزاری نیافته ام ، فقط و فقط در گل فروشی ها .
وسوسه انگیز ترین وسیله ای را که در این سالیان اخیر دیده ام ،
اگر روزی مهربانی را به عنکبوت یاد دهم ، مطمئناً از گرسنگی خواهد مرد .
ان روز که به من گفتی ( ازت بدم می یاد ) ، با حرارت غمگینی بخار شدم .
آرزو دارم که روزی با چشمان خودم ، فاصله بین دو چشمم را ببینم .
با دم آهت آخرین شمع امیدم هم خاموش شد .
کدام دکتری می تواند نبض روحم را بگیرد.
سلام
از اینکه نظر دادین
معلومه دمتون خیلی گرمه
جبران میکنم
نگاهم را زنده به گور کردم.
آنقدر برایت کوتاه آمدم تا اینکه ناپدید شدم.
با دم آهت آخرین شمع امیدم هم خاموش شد .
از فرط ناامیدی ،تمام امیدهایم را زیر پا له کردم .
مغزم بر روی شعله های دلم که برای قلبم می سوخت ، کباب شد.
در رقابت عقربه های ساعت با یکدیگر همیشه بازنده چشم من است.
وقتی که خارج از خانه چشمانت را باز می کنی ،
عطر نگاهت در آسمان گم می شود
.ماهیهای آپارتماننشین، در تنگ آب زندگی میکنند
.در شگفتم که چرا دراکولا نمیشوم
.بیکاری هم، خودش یک کار است، افسوس که تعطیلی و مرخصی ندارد
.
Nazar
yadetoon
نره
اگر درخت نبود، هیچکس نمیتوانست چوب لای چرخ دیگری بگذارد.
بیدمجنون، بهترین چوبهدار برای شکستخورده در عشق است.
عاشق دلشکسته، همیشه زیر درخت بیدمجنون مینشیند.
درودگر عاشقپیشه، دنبال درخت بیدمجنون میگردد.
بهترین زغال، از درخت روسیاه بهدست میآید.
یک عمر سرپاایستادن، درخت را ازپامیاندازد.
هیچ درختی، به درختان دیگر تنهنمیزند.
درخت، تنها در برابر باد سرخممیکند.
برای اینکه صدای شکستن دلش شنیده نشود با صدای بلند می خندد.
آنقدر تنهایی را دوست داشت که از سایه خودش هم بیزار بود.
برای اینکه عشقش را از قلبش پاک کند، قلبش را فرمت کرد.
خورشید عشق هم نتوانست قلب یخی او را گرم کند.
یادتون
نره
مرگ چه کلمه زیبایی پس از مرگم مرا در تابوتی سیاه بگذارید
تا همه بدانندسختی روزگار را کشیده ام .
یکی از دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند چیزی از دنیا نبرده ام .
چشمانم را باز بگذارید تا بدانند چشم به راه بوده ام .
به مرده شور بگویید من همیشه اورا دوست داشته ام
پس هوای مرا داشته باشد.
قربان شما
بای بای کم الله
سلام وقتتون به خیر
سرمیزنید ممنونم ولی چرا نظر نمیدید بابا یه چیزی بگید
بعدشم وبلاگتون رو معرفی کنید سرمی زنم
قربون شما مهدی
پس از من
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم.
به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم
چون تمام آرزوهایم را به گور میبرم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای جسدم باشد.
هر کی نظر نده خیلی .....................
سلام
تازگیا بدجور عاشقت شدم
شب وروز به فکرتم
خواب وخیالم فقط تویی
نمی دونم تو اصلابه یاد من هستی یا نه
حتما هستی دیگه
میگن دل به دل راه داره حتما دوستم داشتی که مهرت به دلم نشسته
با اینکه خیلی باهم حرف نزدیم انگار هزار ساله که میشناسمت
شنیدم از بعضیا سراغ منو گرفتی چرا به خودم نمی گی که دوسم داری
شایدم فکر می کنی ظرفیتش رو ندارم
هرجور راحتی
من که دارم داد می زنم دوست دارم عاشقتم
ولی دریغ از اینکه تو یک کلمه بامن حرف بزنی اطرافیات میگن همین که اجازه میدی کسی باهات حرف بزنه خودش خیلی غنیمته میگن اگه نخوای با کسی حرف بزنی نمیزاری بیاد طرفت
ولی من سمج تر از این حرفام اونقدر میام ومیرم که بالاخره منو قبول کنی
اگه منو دوستم داری یه جوری به من بفهمون که دوستم داری یه بیا به خوابم یا تو رویام خودتو نشون بده یا حداقل یکی از دوستات رو به من نشون بده
حرف زیاد دارم باور کن میخوام کنارت بنشینم و تاصبح باهات حرف بزنم
ولی آخه نمی دونم اصلا تو منو میخوای یا نه
اگه منو دوست داری یه فرصت بهم بده تا بهت ثابت کنم دوست دارم
وقتی می خوان صدات کنن همه بهت میگن خدا ولی من به تو میگم رفیق ،همزبون ،سنگ صبور ،مهربون، توانا، کریم بنده نواز
شنیدم یه اسم دیگه هم داری که بعضیا ازش حساب می برن ولی من اونو خیلی دوست دارم:
خدای عاشق کش
عاشقت هستم ای خدای عاشق کش
عاشقا دروغ می گن ،
آدمای مهربون و با وفا دروغ می گن
اونا که می گن تا همیشه دیوونتن ،
بزار بی پرده بگم که به شما دروغ می گن
اونا که میان به این بهونه ها،
که اومدن از سوی شهر قشنگ قصه ها، دروغ می گن
اونا که فدات بشم تکه کلامشون شده ،
به تمام آسمونا ، به خدا ، دروغ می گن
اونا که با قسم و آیه می خوان بهت بگن
تا قیامت نمیشن ازت جدا ، دروغ می گن