سلام
این روزا خیلی زیاد توی وبلاگها وکلوبها میبینیم که خیلی از دختر وپسرا کارشون شده ابراز عشق وعلاقه ومحبت به همدیگه و بعد هم بعد ازهر دوتا کلمه ای که مینویسند یه عکس پرنده و شمع و آتیش و پروانه و آخرش هم یه عکس نیمه لخت یه خانم زیبا میزارن . یکی میگه آه.... من دیگه دارم میمیرم.... زندگی برام تموم شده.... یکی میگه الان که دارم مینویسم دارم گریه میکنم.... یکی میگه امان از دنیا.... یکی میگه امان از دخترهای بی وفا ویکی میگه امان از پسرهای نامرد.........خلاصه بد جوری لاو میترکونن وابراز دوستی میکنندو ابراز من بمیرم وتوبمیری میکنند........به عبارتی انگار هر کی با ننش قهر کرده اومده وعاشق شده.راستی چرا اینطوره؟ ماجرا از چه قراره ؟ واقعا اینا اینقدر عشقشون پاک وکشنده است؟ واقعا برای هم میمیرند؟ این عشق چه عشقیه؟ ندیده عاشق شدن ؟ وقتی که توی نوشته هاشون خورد میشی میبینی که مدعی عشق یا طرف مقابل رو هنوز ندیده یا فقط عکسش رو دیده یافوقش یه دوسه بار هم باهاش چت کرده و بعد بد جور عاشق شده. ته همه حرفا هم به بوسه وآغوش وزیبایی ودوست دختر ودوست پسرشدن و..... ازاین حرفاختم میشه. اینجاست که یه سوال مطرح میشه واون اینه که راستی راستی اینایی که این حرفا رومیزنن عاشقند یا فشار جوانی وشهوته که مجبورشون کرده از این حربه استفاده کنند؟ به عبارت دیگه فرق عشق وشهوت چیه ؟ این ابراز علاقه از روی عشقه یا شهوت ؟شاید بگید خب البته که از روی عشقه ! اما مشکل اینه که بیشتر کسایی که دم ازاین نوع عشقها میزنن وقتی به عشقشون میرسن (به هرشکلی ازنوع ارتباط آزاد یا نامزدی ویا ازدواج) شش ماه که میگذره اختلاف وجنگ و دعواها شروع میشه.دخترخانم میگه پس کجاست اون بمیرم ها و فدات شم هاو قربون صدقه ها و از اون حرفا که میگفتی؛ دنیا نباشه وتو باشی ومن بمیرم وتو باشی . خلاصه یه روز کفگیر به ته دیگ میخوره و دیگه برا هم تکراری میشن و حوصله قربون صدقه رفتن رو ندارند .اونجاست که تازه نق زدن ها شروع میشه.البته مسئله علاقه مندی در دختران جدی تراست. بیشتر دخترها(البته نه همه آنها) دنبال همراه ویار زندگی هستند و واقعا فکر میکنند مردان فقط آنها را به خاطر خودشان میخواهند و واقعا برایشان میمیرند. بیچاره ها وقتی با سردی وشکست بعداز روابط روبرو میشوند و به قول خودشان از مردان نارو میخورند و دچار ورشکستگی عاطفی میشوند تازه سرشان به سنگ میخورد ومیبینند کار از کار گذشته و بهترین وقت و انرژی شان را که باید برای شروع یک زندگی به کار میگرفتند برای اطفاء شهوت دیگری به کار بسته اندو آنوقت است که اشکشان در میاید ودیگر گریه فایده ای ندارد.آقا پسرهم که فشارهای جنسی وعاطفیش خوابید کم کم داد وبیدادش شروع میشه و کم کم همسرش براش تکراری میشه و فیلش یاد هندوستان میکنه و دنبال تنوع طلبی میفته . دختر خانم هم که اسب سفید آرزوهایش الاغ از آب دراومده و چموشی میکنه غرولندش شروع میشه. اینکه عشق وجود خارجی دارد یانه؟ یا اینکه آیا اصلا ما عاشق همسرمان میشویم یا فقط علاقه مند میشویم؟و سوالاتی از این دست خود مقوله ای است که باید پیرامون آن مفصلا بحث شود.(معمولا عاشق در معشوق فانی میشود وبا فانی شدن به اومیرسد).
موفق باشید ببخشید طولانی شد.
خلاصه اینکه فکر میکنم بسیاری از افراد به تفاوت بین عشق وشهوت توجه ندارند.