سلام یه فرزند وقتی از پدرومادرش قهر میکنه روزاول میره خونه یکی از بستگانش . روز دوم هم . روز سوم کم کم احساس میکنه فامیلش خیلی از بودن اون خوشحال نیستند . به عبارتی مثل روزهای اول تحویلش نمیگیرند. میره خونه یکی دیگه از بستگانش. روزهای اول عالیه ولی بعداز مدتی دیگه حوصله اونو ندارن. سعی میکنن یه جوری بهش بفهمونن که تو خونه اونا زیادیه . خلاصه اینکه بعد از یه مدت به فکر میفته وکم کم متوجه میشه هیچ جایی مثل آغوش پدرومادر برای اون امن ودوست داشتنی نیست. سعی می کنه یکی از فامیل رو واسطه قرار بده تا پدرومادرش اونو ببخشند و به خونه را ه بدن. از اون طرف پدر ومادر هم به شدت نگران فرزندشون هستندومنتظر برگشت اون هستند . مادر همیشه گریه میکنه وپدر همیشه درهم وناراحته که چرا پسرشون کنارشون نیست . وقتی واسطه میاد که فرزند رو به خونه پدرومادرش بیاره پدرومادر با کمال میل فرزندشون رو قبول میکنن واورو در آغوش میگیرن واونو میبوسن. یه سوال دارم آیا خدا که بنده رو خلق کرده اگر بنده ای از درخونش بره جای دیگه؛ نگران نمیشه ؟ منتظر برگشتش نیست؟ سعی نمیکنه به هر وسیله ای شده اونو با فرستادن واسطه برگردونه؟ همین قدر میدونم که میگن خدا خیلی مهربون تر از پدرومادره. شما چی فکر میکنید؟!