سلام
صبح که داشتم میرفتم سر کار توی خیابون منتظر ماشین ایستاده بود.موتوری که حواسش نبود باموتور کوبیدبه پاهاش .بدجور ولو شد روی زمین.ازجابلند شد خواست به موتوری بدوبیراه بگه که موتوری اومد جلو وگفت آقا ببخشید من مقصر بودم .
خیلی راحت از موتوری گذشت واونو بخشید خودش هم باورش نمیشدبه این راحتی اونوبخشیده باشه.
به محل کارش رسیدهمکارش خیلی دیر اومد سرکارواومجبور بودکه کارهای همکارش روهم انجام بده اونروز خیلی شلوغ بود.
همکارش که اومد گفت ببخشیدکه دیراومدم .ودوباره اوهمکارش رو بخشید.
کار که تموم شد اومد به طرف خونه .
زنگ در خونه رو زد کسی درروباز نکرد تاسه بار تکرار کرد تا درروباز کردند وقتی اومد توی خونه بلند سرخواهر ومادرش دادکشیدوگفت مگه گوشتون کره که درروبازنمیکنید؟
خواهرش ازش معذرتخواهی کردولی اون قبول نکرد .
موقع اومدن توی خونه خواهرش پاش رو گذاشت روی کفشش.
دادبلندی سرخواهرش کشیدویه پس گردنی به خواهرش زدومعذرت خواهی خواهرش رو قبول نکرد.
غذا رو که آوردند یادشون رفته بود که ترشی رو بیارن. باز هم سر مامانش دادکشیدکه مگه شما نمیدونید که من بدون ترشی غذا نمیخورم؟
موقع خوردن غذا دستش به پارچ آب وسط سفره خورد وپارچ ولوشد توی سفره ولی اون معذرت خواهی نکرد وگفت مامان چرا پارچ رو اینجا گذاشتی؟
این نوع رفتارها واین نوع دورویی ها دربسیاری نهادینه شده .
اون آدم میتونه من باشم یا شاید هم شما یا خیلی کسای دیگه....