در شوره زار جهل و نادانی
در گنداب دزدی و غارت گری
در فرهنگ زنده به گور کردن دختران
در تمدن کشت و کشتار
در انسان شناسی برده داری
در قبیله عصبیت و عصبانیت
مردی از جنس نیکی و نیکویی آمد
معجزه اش کتاب بود
زن را ریحانه می خواند
کودکان را بردوشش سوار می کرد
با فقرا نشست و برخواست می کرد
سیاه و سفید را برادر می خواند
مسواک را در حد وجوب تاکید می کرد
هزینه عطرش بیشتر از خورد و خوراکش بود
ساعتها با حوصله به آدمهای بیابانی گوش می داد تا جایی که به او می گفتند اذن
در بدترین سرزمین سلمان و ابوذر و مقداد تربیت کرد
در محله بت پرست ها خداپرستی را فریاد زد
دندانش را شکستند نفرین نکرد
در هنگام وفاتش دغدغه اش قیامت امتش بود
به همین خاطر خدا و ملائک هم صلوات فرست اویند که ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما
مبعث مبارک باد
صلوات یادتون نره
بدون مطالعه و شناخت فلسفه انتظار
با دو رکعت نماز بی حال و یک دعای فُرَجِ بدون توجه (تازه آن هم اگر همیشه بخوانیم...)
و بی توجه به خواسته های واقعی مولایمان
با ادعایی که تمام عالم را پرکرده است (که ما منتظرانش هستیم)
جشن میلاد می گیریم و کف می زنیم و شادمانی می کنیم
و باور می کنیم که همه چیز برای آمدنشان آماده است
خدا کند دروغ سنج هیچگاه اختراع نشود
بگذریم ،
آقا جان ! آبرو داری کن و کمِ ما را به کَرَم خودت قبول کن!
همه خوشحالی مان اینست که
گاهگاهی در دعای فرج و ندبه ؛
و یا زیارت جامعه صدایتان زده ایم
و گفته ایم : « آقا بیا ، آقا بیا ...»
غافل از اینکه شما هزاران بار ما را صدا زده اید
و فرموده اید : « آقا بیا آقابیا ... »
و ما هر بار خودمان را به نشنیدن زده ایم ...